هو الحق
امام محمد باقر (ع) فرمود :
روزی یاران و اصحاب پیامبر اسلام (ص) به گرد هم نشسته بودند ، و هر کسی
به حسب و نسب خود می نازید و از حسب و نسب خود می گفت .
در این گفتگوی حساس عمر بن خطاب گفت : ای سلمان تو هم حسب و نسب خود را بگو .
سلمان گفت :
من بندۀ خدا هستم ، گمراه و تهیدست و برده بودم خداوند به برکت وجود پیامبر (ص)
مرا هدایت کرد و بی نیاز نمود ، این است حسب و نسب من ای عمر .
در همین وقت پیامبر حاضر شد و از مضمون گفتگوی آنها باخبر گشت ، به اصحاب خطاب کرد و فرمود :
(( شرف مرد ، دین و ایمان او است ، آبروی مرد خُلق و خوی او است . )) سپس آیه 13 سوره حجرات را تلاوت فرمود که ترجمه اش این است :
(( ای مردم جهان ، ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و به شکل دسته ها و
قبیله های مختلف در آوردیم تا همدیگر را بشناسید ، همانا گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزکارترین شما است . )) سه شنبه ::::::::::::::: 14 / 4 / 1384
سلام داش سعید
همیشه از این مطالب معنوی بنویس که بد جوری بهشون احتیاج دارم
مرسی از این بسیـــــــــار زیبات
امگــــا
واقعا این مطلبت که به جا بود
آخه بعضی ها خیلی این جا خود ستایی می کنن
آدم باید خاکی باشه
از مطلبت خیلی ممنونم
موفق باشی
Badboy
سلام بر سید خودم
آخه عزیز دلم مگه قرار نبود دیگه اسم این هیولا رو پیش من نیارید
بزارید این 2 ماه رو آروم باشم
*در ضمن من کنکور آزاد شرکت نکردم .گفتم اگه قرار باشه آزاد شرکت کنم ،سال دوم شرکت می کنم و 1سال دیگه برا دولتی تلاش می کنم
موفق باشی
قربان شما
محسن
سلام
باز که رفتی سراغ عرفان.
خیلی قشنگ بود و البته آموزنده(قابل توجه اونایی که به حسب و نسب
خودشون می نازند)
موفق و شاد باشی همیشه
رز سفید
آن تیر، که آن کمان چشم تو رها کرد، دیدی که چه ها کرد
دیدی که، سراسیمه دل از سینه جدا کرد ،دیدی که چه ها کرد
باخود دو هزار غصه و درد تازه آورد
دیدی که فقط آمد و یک درد دوا کرد
f75000
رزهای آبی